«آیا شخص جراح به دنیا میآید یا خیر؟ بهطور قطع عدهای برای جراحی استعداد دارند همانطوریکه عدهای برای نقاشی و یا موسیقی خلق شدهاند، ولی علاوه بر استعداد ذاتی تعلیم وکار لازم است و آن هم کار بسیار زیاد و مداوم، والاّ استعداد طبیعی شخص کار بیفایده است». اکنون میخواهیم ببینیم در ایرانیان قدیم استعداد و علم و پشتکار برای عملیات جراحی وجود داشته است یا خیر و درصورت موجود بودن این شرایط، جراحان قدیم چه اعمالی را انجام میدادهاند و چگونه انجام میدادهاند. تمام تواریخ عمومی تصدیق دارند که ایرانیان قدیم استعداد گاهی برای هنرهای زیبا، صنایع ظریفه، نقاشی، مجسمهسازی، منبـتکاری و غیره داشته و آثاری از آن کارهای هنری و ذوقی هم اکنون در موزۀ انجمن آثار ملی و بعضی ازشهرهای ایران فیالجمله اصفهان و اردبیل و غیره باقی مانده است. دلیل کاملی بر هوش و نبوغ و استعداد ذاتی ایرانیان قدیم و دقت و ظرافتکاریهای هنری آنان میباشد. به هرحال شکی نیست که افراد ایرانی در هرکاری که علاقمندی و همت به خرج دهند در آن کار ترقی و پیشرفت خواهند نمود، بنابراین از نظر استعداد وجود جراحان بسیار خوب در ایران قدیم به هیچوجه مستبعد نیست، اما از نظر علم، میدانیم که قبل از هر چیز جراح باید، علم تشریح را بهطور دقیق بداند و سپس با صول اعمال جراحی و طب داخلی آشنایی کامل داشته باشد. اطبا و جراحان قدیم ایران از تمام اینها مخصوصاً از علم تشریح اطلاعات بسیار وسیع و دقیق داشتهاند، بهطوریکه به جرأت میتوان گفت آنچه راحتتر تا امروز با چشم در تشریح نقش میبینیم آنها نیز پدیده و درکتابهای خود شرح دادهاند، ولی متأسفانه به عللی که ذکرش در اینجا جایز نیست همه جا برخلاف این شهرت داده و قدما را به کل جاهل از علم تشریح قلمداد کردهاند. تحقیقات مستشرقین اروپا در قرن نوزدهم ثابت کرده است که ایرانیها، چینیها، مصریها، یونانیها و مخصوصاً هندیها از ازمنۀ بسیار قدیم تشریح بدن انسان را مبنا و اساس طب قرار داده و اطلاعات بسیار دقیقی از آن داشتهاند. در سال 1844 میلادی دکتر Fran cois Hessler یک کتاب طب هندی متعلق به سههزار سال قبل را که تألیف Susruta است به زبان لاتین ترجمه کرده و مطالعۀ این کتاب نشان میدهد که سههزار سال قبل هندیها در علم تشریح اطلاعات دقیق و بسیار مبسوطی داشتهاند. در این کتاب برای بدن انسان 248 استخوان، 210 مفصل، 900 وتر (Tendone)، 500عضله، 700 رگ شرح داده شده است. اطبا و جراحان هزار سال قبل ایران از نظر علم تشریح وارث مقام علمی چندین هزار سالۀ تمدن قدیم بوده و اطلاعات بسیار وسیعتر ودقیقتر از سایر ملل جهان آن زمان را داشتند و با اینکه تشریح نقش در مذاهب اسلام حرام بوده است، معهذا دانشمندان اسلامی اکتشافات زیادی در این علم داشتهاند که حقیقتاً، مایة حیرت است. برای اینکه نمونۀ کوچکی از اطلاعات وسیع و دقیق اطبا و جراحان قدیم ایران در علم تشریح و ضمناً فیزیولوژی معلوم شود به شرح کفیت از عضلات بدن میپردازیم و آن عضلات میاندندهای است. این موضوع یعنی تشریح فیزیولوژی عضلات میاندندهای به نظر خیلی ساده جلوه کند ولی توجه آقایان حضار محترم را به این نکته جلب میکنم که در مطالعاتی که تاکنون روی بدن انسان صورت گرفته کمتر مسئلهای وجود داشته است که به این اندازه بغرنج و پیچیده همه و تشریحدانها و فیزیولوژیستهای اروپا را به بازی گرفته باشد. از چهار قرن به این طرف آنقدر بحث و تحقیق در این باره شود که به حساب نمیآید. ماتیاس دو وال[1] که یکی از معروفترین فیزیولوژیستها نیمۀ سوّم قرن نوزدهم است ضمن شرح عمل عضلات تنفسی بنویسید: «عمل کلیه عضلات تنفسی را به سهولت و با مشاهده مستقیم میتوان تعین نمود مگر عضلات میاندندهای را که برای تعیین آن به این فیزیولوژیکها در هر عصر و زمانی مباحثات شدید درگرفته است» و باز بنویسید: «درسال 1843 میلادی Maissiat ,Bean لیست عجیبی از عقاید دانشمندان راجع به اعمال عضلات میاندندهای منتشر نمودند تمامی این عقاید از ده متجاوز بوده و جمع کثیری از فیزیولوژیستها مدافع و پیرو هریک از آنها بودند. از سال 1843 به بعد نیز فیزیولوژیستهای دیگر در این مباحثات شرکت کردند ولی کلیۀ بحثها تاکنون بیفایده بوده و نتیجۀ قاطعی از آنها به دست نیامده است. Saffey این عقاید را خلاصه کرده و به 6 دسته تقسیم نموده است: (در اینجا ما تیاس دووال هر یک از این 6 عقیده را به تفصیل شرح میدهد که ما برای رعایت اختصار فقط به ذکر تیترهای آن اکتفا میکنیم) عقیدۀ اول- عضلات میاندندهای خارجی و داخلی همه شهیقی هستند. عقیدۀ دوم-کلیۀ این عضلات زفیری هستند. عقیدۀ سوم- عضلات میاندندهای خارجی زفیری و داخلیها شهیقی هستند. عقیدۀ چهارم- عضلات میا ندندهای خارجی شهیقی و داخلیها زفیری میباشند. عقیدۀ پنجم – عضلات میاندندهای خارجی و داخلی در عین حال هم شهیقی و زفیری میباشند. عقیدۀ ششم- عضلات میاندندهای در حرکات شهیقی و زفیری عمل فعالی انجام نمیداند بلکه به منزلۀ پردۀ بیحرکتی هستند. این اختلاف عقاید تا قرن بیستم باقی بود. در این قرن به واسطه ترقی علوم، تشریحدانها وفیزیولوژیستها به آلات و ادوات مکانیکی و الکتریکی متوسل شده وکوتاه شدن عضلات را در حین انقباض به وسیلۀ میوگراف ثبت نموده و آثار الکتریکی را که با انقباض عضلات همراه است به طور دقیق ضبط کردند و به این ترتیب پس از چند قرن موفق به حل این مسئلۀ غامض شده و معلوم کردند که عضلات میاندندهای خارجی شهیقی و عضلات میاندندهای داخل زفیری هستند. اکنون اگر به کتب هزار سال قبل ایران مراجعه کنیم با کمال تعجب مشاهده خواهیم کرد که دانشمندان ما در آن زمان به حل این مسئله توفیق حاصل کرده و همان مطلبی را که امروز کشف شده، آنها را آن زمان گفتهاند. البته این مطلب بسیار عجیب است ولی عجیبتر از آن در مورد همین عضلات میاندندهای موضوعی است که در قرن بیستم کشف شد و اکنون عرض میکنم: تستو (Testut) تشریحدان معروف فرانسوی در قرن بیستم درکتاب مفصل تشریح خود مینویسد:«تاکنون دانشمندان علم تشریح و خود من در بین هر دو دنده، دو عضله قایل بودیم: یک عضلۀ میاندندهای خارجی دیگری عضلۀ میاندندهای داخلی و چنانکه میدانیم این عضلات الیافشان مخالف یکدیگر بوده و عملشان نیز مخالف یکدیگر است یعنی خارجیها شهیقی و داخلیها زفیری میباشند؛ ولی امروزه در اثر دقت زیاد در تشریح و مقطع آثار از لحاظ بافتشناسی در جنین نمودهاند ثابت شده است که هریک از عضلات میاندندهای چه خارجی و چه داخلی به نوبت خود دارای دو قسمت است: یک قسمت که در عقب و مجاور ستون فقرات قرارگرفته و یک قسمت در جلو که مجاور عظم قص (Sternume) قرارگرفته است؛ امتداد اینها و در نتیجه عمل اینها با هم فرق دارد و با مطالعاتی که اخیراً صورت گرفته معلوم شده است در عضلات میا ندندهای خارجی در قسمت عقب، شهیقی و در قسمت جلو، زفیری بوده و عضلات میاندندهای داخلی در قسمت عقب زفیری و در قسمت جلو شهیقی میباشند». آقایان حضار محترم، آیا عجیب و حیرتآور نیست که هزار سال قبل دانشمندان بدون توسل به آلات و ادوات مکانیکی و الکتریکی و بدون اینکه مقطعی از بافتهای جنین بردارند، فقط و فقط با مشاهده مستقیم به تمام این مطالب دقیقه پیبرده باشند. برای تأیید عرایضم یک مطلب که به هیچوجه تردیدی در صحت و درستی آن نمیتوان داشت ارائه میدهم و آن کتاب ذخیرۀ خوارزمشاهی است، این کتاب را سید اسماعیل جرجانی قریب 850 سال پیش به زبان فارسی نوشته و شامل ده کتاب در یک جلد است. نسخههایی از این کتاب درکتابخانۀ دانشکدۀ پزشکی تهران، کتابخانۀ مجلس شورایی، کتابخانۀ مدرسۀ سپهسالار، کتابخانۀ ملک و بعضی جاهای دیگر موجود است که ممکن است آقایان محترم به آن مراجعه نماید. جرجانی در باب نهم از جزو سوم از گفتار چهارم از کتاب اول، عضلات تنفسی را شرح داده است. ابتدا عضلات شهیقی و بعد عضلات زفیری و بالاخره عضلات میا ندندهای را که هم شهیقی و هم زفیری هستند شرح میدهد با توجه به اینکه امروز ما عضلات بازکننده و جمعکننده میگوییم یعنی شهیقی و زفیری و اطبای قدیم عضلات باسطه و قابضه صدر میگفتند که عمل اصلی این عضلات بزرگ وکوچک کردن صندوق سینه است، ورود و خروج هوا امری است تبعی که پس از بسط و قبض سینه پیدا میشود. به هرحال جرجانی میگوید: «اما عضلههایی که قبض و بسط هر دو بکنند عضلههایی است که اندر میان پهلوها است و چون دانسته آمده است که عدد پهلوها[2] از هر سو دوازده است، به ضرورت جایگاه عضلهها که اندر میان پهلوها است از هر سوی یازده باشد پس از هر سوی یازده عضله واجب کند که باشد؛ لکن این عضلهها همه دو توست، یک توی زندرون است و یک تو بیرون و همه دو گانه است و لیفهای این عضلهها اندر نهاد مخالف یکدیگر است و همه بوریب نهاده صلیبوار[3] و فعلهای این لیفها نیز مخالف یکدیگرند از بهر آنکه بعضی لیفها بسط کند و بعضی قبض و هرگاه که لیفهای باسط اندر کار خویش باشد لیفهای قابض بیکار باشد[4] و از اینجا معلوم میگردد که این لیفها هر یک عضلۀ دیگر است پس عدد این عضلهها از هر سوی بیست و دو باشد[5] و همین خلاف به عینه میان سر و بن این عضلهها نیز است[6] از بهر آنکه لیفهای این عضلههایی که نزدیک مهرۀ پشت است حرکت آن برخلاف حرکت لیفهایی است که نزدیک سر پهلوها است[7] چه لیفهایی عضلههای بیرونی هرچه نزدیک مهرۀ پشت است. بسط کند و لیفهای همین عضلهها آنچه نزدیک سر پهلوها است قبض کند و لیفهای عضلهای زندرونین هرچه نزدیک مهرۀ پشت اتس قبض کند ولیفهای همین عضله ها هرچه نزدیک سرپهلو ها است. بسط کند و چون کار لیفهای سر پهلو و لیفهای بن پهلو مخالف یکدیگر است، دانسته آید که اندر میان هر پهلو چهار عضله است پس عضلههای پهلوها هشتاد و هشت گردد[8]». اکنون باید بدانیم که این مطلب قبل از ابنسینا معلوم نبوده و از اکتشافات آن دانشمند بزرگوار میباشد، زیرا قرشی که یکی از مشرحین معروف است شرحی بر کتاب تشریح ابنسینا راجع به عضلات میاندندهای نوشته به عبارت زیر: «قال جالینوس و عدد هذه العضلات اثنان و عشرون عضله اذبین کلّ ضلعین عضله واحده و لیس بین الطّرفین و بین غیر هما هذا النوّع من الفصل و عدد الاضلاع اربعه و عشرون ضلعاً فلذالک یکون عدد و هذه العضلات انثیین و عشرین عضله و امّا الشیخ فقل جعل کلّ واحده من هذه العضلات اربع عضلات فیکون عدتها ثمانیاً و ثمانین عضله» یعنی: «جالینوس میگوید میا ن هر دو دنده یک عضله موجود است بهطوریکه عضلات میاندندهای مجموعاً 22 بوده و بین طرفین دنده یا جای دیگر از لحاظ وضعیت این عضلات فرقی نمیگذارد و چون عدد دنده 24 است پس عده این عضلات را 22 میداند ولی شیخ هر یک از این عضلات را 4 تا دانسته و عده کل آنها را 88 میشمارد». همین یک نمونه و دهها بلکه صدها نظیر آنکه موجود است برای پیبردن به میزان معلومات اطبا و جراحان قدیم ایران در علم تشریح کافی است. اکنون ببینیم جراحان قدیم چه آلات و ادواتی در اختیار داشته و کدام اعمال جراحی را انجام میدادهاند و طرز عمل آنها چگونه بوده است. منابعی که برای تحقیق در این موضوع مورد استفاده من قرار گرفته است عبارتند از: حاوی کبیر تألیف محمد زکریای رازی، کاملالصناعه تألیف علی بن عباس مجوسی اهوازی، قانون ابنسینا، ذخیرۀ خوارزمشاهی تألیف سید اسماعیل جرجانی، طب اکبری تألیف محمد اکبر ارزانی، تذکرۀ شیخ داود انطاکی، اکسیر اعظم تألیف حکیم محمد اعظم خان هندی و یک دورۀ کامل دایرةالمعارف علوم پزشکی در صد جلد. به طوریکه از مطالعۀ این کتابها برمیآید جراحان قدیم ایران آلات و ادوات خیلی زیادی در اختیار داشتهاند که فهرست مختصری از آنها ذیلاً بیان میشود: بیستوری، انواع و اقسام، کوچک و بزرگ، از بیستوری کاتاراکت گرفته تا بیستوریهای معمولی و بزرگتر از معمولی تا برسد به کارد برای آمپوتاسیونها، پنسهای مختلف به اندازهها و شکلهای گوناگون، پنس آناتومیک، پنس جراحی که همان موارد استعمال امروزی را داشتهاند. سوند کانله که عیناً مثل امروز از آن در اعمال جراحی استفاده میشده است. استیله برای بررسی به وضعیت و عمق فیستولها؛ قیچیهای مختلف، کوتاه، بلند، مستقیم، منحنی که از مخترعات زکریای رازی است؛ اسپکولومهای مختلف، اسپکولوم بینی برای معاینه و تشخیص بیماریهای بینی و استفاده از آن در موقع اعمال جراحی داخل بینی مثلاً عمل پولیپ نازال، اسپکولوم آنال برای معاینۀ داخل مقعد و استفاده از آن برای معالجۀ فیستول آندرکتال و بعضی اعمال جراحی دیگر، اسپکولوم واژینال برای معاینه و تشخیص امراض مهبل و رحم و عمل جراحی در مهبل. سندها (Sondes) و کاتترهای (Catheters) مختلف که برای میل زدن مجرای اشکی (دمعه) و کاتتریسم مثانه به کار میرفته است. در مجاری لاکریمال سوندهای باریک وظریف فلزی با ابعاد مختلف برای بازکردن مجرا استعمال میشده و درکاتترسیم انواع و اقسام سوندهای نرم و سخت، فلزی و غیرفلزی، توخالی و توپر مستقیم و منحنی به شکل S با انحنای کم، با نمرههای مختلف برای اطفال و اشخاص بالغ و بزرگسالان برای تشخیص سنگ در مثانه یا خالی کردن ادرار از مثانه تا تزریق مایعات دارویی به مثانه یا معالجۀ ضیق مجرای بول به کار میرفته است خلاصه؟ وضع قرارگرفتن بیمار و جراح و طرز میل زدن عیناً به همان ترتیبی بوده که امروز هم به کار میرود. چند سال قبل در کانون پزشکان طی یک جلسه سخنرانی، موضوع کاتتریسم مثانه را جمله به جمله از روی قانون ابنسینا خوانده و با آنچه در کتابهای امروز نوشته شده مقایسه نموده و آقایان پزشکانی که در آن جلسه حضور داشتند ملاحظه نمودند که هیچ فرقی بین اصول امروزی و اصولی که جراحان هزار سال قبل در ایران به کار میبردند وجود نداشت. دیگر از آلات و ادوات جراحی قدیم تروکار (Trocart) بود که در موارد مختلف از آن استفاده مینمودند، همچنین ترموکوتر برای سوزاندن و داغ کردن موارد استعمال عدیده داشته است. قلابها و چنگکها برای کارهای مختلف، سوزنهای مثلثی شکل که در بعضی از اعمال جراحی از آنها استفاده میشده، لولههای توخالی برای رساندن دارو به قسمتهای عمقی بدن، سوزنهای ضخیم سربی که ریسمانی از سوراخ آن رد کرده و در فیستول مقعد از آهن استفاده مینمودهاند. Rugines یا آلت جراحی برای تراشیدن استخوان، متة جمجمه برای بذل رأس. کلیۀ آلات و ادوات لازم برای شکستهبندی و جا انداختن مفصلی، باندها،کمپرسها، آتلها، ماشینها و وسایلی برای اکستانسیون وکنتراکستانسیون و بالاخره اسفنجها، بادکشها، اسباب تنقیه، نیش برای فصد، اسبابهایی برای بخور دادن و آلاتی برای تزریق کردن و بسیاری آلات و ادوات دیگر. جراحان قدیم این آلات و ادوات جراحی را در کتب خود وصف کرده، شکل و انواع مختلفه و فواید هریک را ذکر نموده و بالاخره طرز به کاربردن آنها را برحسب موقعیت بیان داشتهاند. در بسیاری از موارد وضع قرار گرفتن جراح را نسبت به بیمار و همچنین نسبت به محلی که باید مورد عمل جراحی قرارگیرد با کمال دقت شرح داد و حتی راجع به تابش روشنایی در موضع عملی و طول برش با بیستوری و غیره از ذکر نکات لازم فروگذاری نکردهاند؛ همچنین طرز پانسمان و زخمبندی و نوارپیچی و کمپرسها مورد توجه دقیق آنها قرار میگرفته است. جراحان معروف قدیم ایران بعضی از اطبای معروف قدیم ایران از جمله محمد زکریای رازی و علی بن عباس مجوسی اهوازی و چند نفر دیگر، هم پزشک بودهاند و هم جراح ؛ ولی معمولاً کارهای جراحی مخصوص جراحان بوده و اطبا به اعمال جراحی نمیپرداختهاند. در بین جراحان قدیم چند نفر شهرت بنیادی پیدا کردهاند که در کتب اروپایی از آنها تعریف و نام برده شده است؛ مخصوصاً رازی که در اروپا به نام Rhazes معروف گردید، ولی با اینکه رازی، همانطور که از اسمش پیداست اهل ری یعنی ایرانی بوده معهذا چون کتابهای خود را طبق معمول آن زمان به زبان عربی نوشته به این جهت متـأسفانه بسیاری از مورخین اروپایی او را عرب دانستهاند. آقای دکتر محمود نجم آبادی شرح حال رازی را درکتابی به نام: «شرح حال و مقام محمد زکریای رازی پزشک نامی ایران» مفصلاً جمعآوری کرده و طبق تدارکی که درصفحۀ 25 این کتاب از قول جمالالدین قفطی و ابن خلگان و ابوالفرج الملطی آورده. رازی ابتدا بیمارستانی در شهر ری و سپس بیمارستان دیگری در بغداد بنا نهاده. ابن خلگان از قول ابن جُلجُل اندلسی مینویسد: «دبّر مارستان الّری ثمّ مارستان بغداد فی ایام المکلتفی» و در این بیمارستانها بخشهای پزشکی، چشم پزشکی، جراحی، ردادی و شعبههای تخصصی دیگر موجود بوده است. در دایرةالمعارف پزشکی فرانسه، جلد 16، صفحه 299 راجع به این موضوع مطالبی مینویسد. پس از رازی، در قرن دوازدهم میلادی ابوالقاسم جراح معروف ایرانی پا به عرصۀ وجود گذاشت که در اروپا به نامAbulcasis معروف است و لقب او الزهراوی بود؛ ابوالقاسم با علاقمندی و پشتکار عجیبی به عملیات جراحی میپرداخت و به زودی از این حیث سرآمد اقران گردید و طبق اعتراف محققین اروپا در اعمال جراحی همواره موفقیت حاصل میکرد. ابوالقاسم کتاب مفصلی در جراحی نوشته و برای اولین بار در تاریخ جراحی قدیم تصویر آلات و ادوات جراحی در این کتاب دیده میشود. دایرةالمعارف راجع به ابوالقاسم نوشته است. در قرن دوازدهم میلادی جراح دیگری نیز به نام ابن زهر در ایران معروفیت تام داشته که اروپاییان او را در کتب خود به نام Aven zoar ثبت کردهاند. عملِیات جراحی که قدما انجام میدادهاند تا آنجا که مطالعات بنده اجازه میدهد عملیات جراحی زیر توسط جراحان قدیم ایران انجام میگرفته است: عمل کاتاراکت، فیستول لاکریمال که گاهی برش داده و تا سینوسها پیش میرفتند و تمام سینوس را باز میکردند و گاهی استخوان بینی را سوراخ وکوتریزاسیون مینمودند، عمل برداشتن لهات، آمیگدالتومی، شکافتن آبسه آمیگدالین، برداشتن غدههای خنازیری، عملBee-de liere عمل پولیپ بینی که آن را کاملاً درمیآوردند و جای آن را میسوزاندند[9]، لارنگولوتومی، تراکئوتومی، توراسنتز، عمل فتق، بواسیر، هیدروسل واژینال، واریس، آنوریسمهای مختلف، پرولاپس رکتوم، پرولاپس رحم، آمپوتاسیون، عمل سنگ مثانه که معمولاً از راه پرینه عمل میکردند و تا اواسط قرن نوزدهم نیز جراحان اروپا ماتی پرنیئال میکردند، بعداً معمول گردید؛ ولی چون پرینه از نظر اعمال جراحی ناحیۀ حساس است و عروق و اعضای بنیادی از قبیل پرستات و عین در اعماق آن ناحیه قرار گرفته که ممکن است در ضمن عمل سنگ کلیه، از این راه خطراتی متوجّه بیمار شود، لذا جراحان قدیم با کمال احتیاط و ضمناً با مهارت تمام عمل میکردند. و برش را هم حتیالامکان کوچک میدادند ولی چون گاری سنگ بزرگ بود و از شکافی که به وسیلۀ برش در ناحیۀ پرینه داده میشد بیرون نمیآمد لذا یک قرن قبل از میلاد مسیح برای اولین بار یک نفر جراح به نام Ammonius در مکتب اسکندریه به فکر افتاد که آلتی اختراع کند و آن را از شکافی که در پرینه برای اخراج سنگ میداد داخل مثانه کرده سنگ را گرفته و دو تکه کند و قطعات را بیرون آورد. این عمل را Lithotomie یعنی قطع کردن سنگ نامیدند و بعداً متخصصینی که برای این کار پیدا شدند به Lithotomiote معروف گردیدند. در اروپا هم طی چند قرن اخیر این عمل معمول بود تا اینکه در اوایل قرن نوزدهم بعضی از جراحان اروپا به علت اشکالات و خطراتی که لیتوتومی داشت درصدد برآمدند برای اخراج سنگ از مثانه آلتی اختراع کنند و آن را از مجرای بول داخل مثانه کرده سنگ را گرفته خورد نمایند و قطعات ریز آن را به وسیلِۀ ادرار خارج نمایند. این عملی است که به نام Lithotritie معروف شد و اکنون هم متداول میباشد و چنانکه میدانیم امروز سنگ مثانه را یا به وسیلۀ Lithotritie و یا به وسیلۀ taille hypogastuque عمل میکنند. ولی اولین کسانی که در اوایل قرن نوزدهم چنین فکر جسورانهای را در مغز خود خطور دادند عملاً به مشکلات زیادی برخوردند و تا چند سال موفق به اختراع اسبابی که بتوان آن را از راه اورتر داخل مثانه کرده و سنگ را به وسیلۀ آن گرفته خورد کنند نشدند، ناچار دانشمندان برای حل مسئله به فکر افتادند که کتابهای کهنه و قدیمی را زیر و رو کنند شاید اثری از این فکر جدید در آن کتابها پیدا شود. در دایرةالمعارف راجع به این موضوع مینویسد. پس از جستجوی بسیار پیبردند که ابوالقاسم جراح معروف ایرانی در قرن 12 میلادی به وسیلۀ آلتی که از راه مجرای بول داخل مثانه میکرده سنگ را خورد کرده و خارج مینموده است. شرحی که مربوط به این عمل بوده در غربی به لاتین ترجمه شده و درکتابهای چند قرن پیش اروپا موجود است و دایرةالمعارف از آن کتابها عین جملات لاتین را اقتباس و تحت عنوان نقل کرده است. این بود شمّهای از عملیات جراحی در ایران قدیم؛ ولی باید دانست که تعداد اعمالی که جراحان قدیم ایران انجام میداد. لذا خیلی بیش از اینها بوده و هر تحقیقی که در این باره به علتی که از نظر تاریخ علم و مخصوصاً از لحاظ افتخارات باستانی ما فوقالعاده حائز اهمیت خواهد بود. اینک برای اینکه به این بحث خاتمه داده شود لازم است معلوم گردد که آیا اعمال جراحی قدما منطبق با اصول و موازین علمی بوده است یا نه دیگر اینکه تا چه اندازه در اعمال خود موفقیت حاصل میکردهاند؟ برای پاسخ به این پرسشها باید بدانیم که اولاً این همه عملیات مختلف وگوناگون که در ظاهر و یا اعماق بدن انجام میشده است بدون بیهوش کردن بیمار و بیحسی موضعی محال بوده است. اگر آقایان محترم به تاریخ مفصل مراجعه نمایند معلوم خواهد شد که بیهوشی عمومی و بیحسی موضعی کار امروز و دیروز ویکتون و دو قرن پیش نیست. البته داروهای فعلی و وسایلی که امروز برای انجام این امر به کار میرود در قدیم وجود نداشته ولی مدارک تاریخی که به تفضیل در تاریخچۀ بیهوشی عمومی در دایرةالمعارف درج گردیده نشان میدهد که برای بیهوشی کردن بیماران داروهایی در اختیار جراحان بوده که بیماران را در خواب عمیق و بیهوشی کامل فرو میبرده و این بیهوشی دارو به صورت مایع بوده وکاملاً خواص کلرفرم را داشته است و آن را شیمیدانهای قدیم میساختهاند. بعضی از گیاهان خانوادۀ بادمجانی مثل مهرگیاه (Mandragore) دارای هوسین، هوسیاین و اسکوپولاین است مخلوط با ترکیبات افیونی وگیاهان دیگر برای انجام این امر به کار میرفته که بعداً اروپاییان آن را به صورت آمپول اسکوپولاین مریض درآوردند. برای بیحسی موضعی نیز داروهایی در اختیار داشتند که یکی از آنها مواد بوده که در اثر فعل و انفعالات شیمیایی در محلی که میخواستند عمل کنند تولید گازکربنیک میگردد. و موضع را بیحسی مینموده است. ثانیاً اصولی که جراحان قدیم ایران برای انجام عملیات خود از آن پیروی یک در کاملاً منطبق با موازین علمی بوده و چون از طرفی علم تشریح و فیزیولوژی و پاتولوژی و اصول کلی علوم را به اندازۀ کافی میدانستند و از طرف دیگر طی تجربیات طولانی به عواقب وخیم بعضی از اعمال جراحی پی برده بود، لذا با نهایت دقت و احتیاط مبادرت به عمل نموده و اکثر اوقات هم موفقیت کامل نصیب آنها میشده است و این مسئله به کرات مورد تأیید مورخین اروپا بوده و درکتب تاریخ جراحی منعکس میباشد. برای اینکه نمونۀ کوچکی از اصول علمی قدما در اعمالی که انجام میدادهاند مسلّم بوده و نیز آقایان حضار محترم که وارث مقام علمی دانشمندان قدیم ایران هستند واضح گردد که تا چه اندازه، ما مرهون زحمات و تحقیقات پیشینیان هستیم و اروپاییان تا چه اندازه خوشهچین علم از خرمن معلومات قدما بودهاند چند جمله از مطالب مربوط«دررفتگی مفصل لگن خاصره» و انواع مختلفۀ آن و علامات و معالجات آن عرض میکنم. به عنوان مدرک مندرجات کتب پاتولوژی اکسترن تألیف پرفسور Forgue و تراپوتیک تألیف Imlert را با مندرجات کتاب ذخیرۀ خوارزمشاهی تألیف سید اسماعیل جرجانی که 850 سال قبل نوشته شده مقایسه میکنیم: در کتابهای امروز مینویسند: «سراستخوان ران از Cavité eotyloide خارج شده و ممکن است به جلو، به عقب، به داخل، به خارج، و به پائین برود. جرجانی عین این پنج حالت را درکتاب ذخیره چنین مینویسد: «بیرون آمدن مهرۀ ران از حقه سرین بسیار افتد و گاه باشد که بیرون آمدن ازسوی زندرون افتد و گاه باشد که به سوی بیرون افتد و گاه باشد که از سوی پیش افتد و گاه باشد که ازسوی پس افتد و گاه باشد که فرو سوی آید همچون بندگاه سردوش» از نظر علایم برای رعایت کمی فرصت فقط به داخل و به خارج را شرح میدهیم: درکتابهای امروز مینویسند: «هر Luxation به داخل که به نام L. معروف است همراه با extension ران میباشد. درکتاب ذخیره مینویسد: «اگرسوی زندرون افتد بندگاه بن ران دوتو نتواند کرد» (توضیح آنکه چون ران در حال extension است بیمار نمیتواند ران را روی شکم بیاورد و معنی بن ران دوتو نتواند کرد همین است) علامت دیگر: درکتابهای امروز مینویسند: «در Luxation به داخل سر استخوان ران به شکل برآمدگی گردن در جلو و زیرFulis محسوس میباشد». درکتاب ذخیره مینویسد: «و بیغولۀ ران آماسیده نماید از بهر آنکه سر استخوان ران اندر بیغولۀ ران آمده باشد» درحالتی دیگر که Luxation به خارج است، درکتابهای امروز مینویسند: «درلوکساسیون به خارج پای لوکسه را اگر با پای سالم مقایسه کنیم کوتاهتر به نظر میآید». درکتاب ذخیره هم مینویسند: «و اگر سر استخوان ران بیرون افتاده باشد آن پای کوتاهتر بود» و باز در کتابهای امروز مینویسد: «هر لوکساسیون به خارج توأم با adduction یعنی به طرف داخل رفتن عضو است» درکتاب ذخیره هم مینویسد: «و زانو بدان ماند که در قعر افقی است و زندرون شده» و باز درکتابهای امروز مینوسیند: «در لوکساسیون به خارج سر استخوان ران در زیر عضلات ضخیم سرین قرارگرفته و اطراف آن متورم و دردناک است لذا به خوبی تشخیص داده نمیشود» ملاحظه میفرمایید که به مشکل بودن تشخیص اعتراف میکند. درکتاب ذخیره هم مینویسد: «سر استخوان ران اگر بیرون افتاده باشد بیغولۀ ران اندر مناک افتاده بود و برابر آن آماسیده از بهر آنکه سر استخوان ران از آن جانب آمده باشد» در مورد معالجۀ اینLuxation ها یعنی جا انداختن سر استخوان ران به محل خود به طور نمونه فقط یکی از آنها، مثلاً لوکساسیون به داخل را شرح میدهیم: درکتابهای امروز مینویسند: «یک نفر کمک کرده و به قوت روی استخوان لگن خاصره تکیه میکند که لگن بیحرکت بماند» و درکتاب ذخیره مینویسد: «مردی قوی! او را از این سوی که بیغولۀ رانست گرفته دارد» و درکتب امروز راجع به طرز قرارگرفتن جراح چنین مینویسند: «جراح پای بیمار را در بهترین محلی که برای عمل جا انداختن مناسب است به دست میگیرد یعنی در محل زانو» و در کتاب ذخیره مینویسد: «استاد رداد سر ران او بگیرد آنجا که زانوست» سپس در کتابهای امروز مینویسند، برای عمل جا انداختن، جراح باید پای بیمار را بکشد. و در کتاب ذخیره مینویسد «و بکشد» و در مرحلۀ بعدی در کتب امروز چنین میخوانیم: «ران را به طرف داخل بچرخاند» و در کتاب ذخیره مینویسد: «آن سر ران را به جانب زندرون که به تازی انسی گویند اندر کشد تا بن ران به سوی بیرون که جانب وحشی است باز آید» و بالاخره آخرین مرحله عمل Coaptation است که جراح سر استخوان ران را به جای خود یعنی در Cavité eotyloide میبرد و در کتاب ذخیره نیز چنین مینویسد: «پس از این ران به بالا بردارند که جای او آنجاست و چون دانه که برابر جای خویش آید به جای باز برد» عین این تفصیل برای سایرکوکساسیونها نیز درکتب قدیم دیده میشود. ودرتمام این کوکساسونها همان کارهایی که امروز میکنند جراحان قدیم نیز انجام میدادهاند و در دایرةالمعارف راجع به این امر مینویسد. در مورد شکستگیها نیز شرح بسیار مفصلی در کتب قدیمه دیده میشود. محل شکستگی را در نقاط مختلفۀ بدن معین کردهاند در دستها، در پاها، در صورت و تنه و تغییر مکانها و عوارض حاصله از شکستگیها را شرح داده و برای جا انداختن و در آتل گذاشتن عضو شکسته شده دستورات دقیقی دادهاند که طبق اقرار دایرةالمعارف پزشکی امروزه که تقریباً به همان طرز عمل میشود و بالاخره تذکر میدهند که اگر طرق معمولی فایده نکرد متوسل به اتسّاع دایم باید شد. و در شرح کارهای محمد زکریای رازی چنین مینویسند: ماشینهایی که برای معالجۀ کوکساسیونها و فراکتورها به کار برده میشد، از نوارها و قرقره و وزنه به منظور اتسّاع دایم تشکیل میشده است. درخاتمۀ عرایضم لازم میدانم ازاستاد عزیزم آقای دکتر محمّد شهراد که 23 سال پیش موقعی که در کلاس ششم دانشکدۀ پزشکی تهران تحصیل میکردم ایشان استاد تاریخ طب وطب قدیم در دانشکده بودند و در تمام این مدت همواره مشوق من با دامنۀ مطالعات و تحقیقات در تاریخ طب بودهاند تشکر و سپاسگذاری کنم.
________________________________________ [1] . Mathias Duval 1. پهلو به معنی دنده است. 2. میدانیم که الیاف این عضلات امتداد دارند و عضلات میاندندهای خارجی امتدادشان مخالف داخلیها است، به طوریکه مثل صلیب یکدیگر را قطع میکنند. 3. امروز میدانیم که هر عضله که کار کند عضله مخالفش Antagoniste میباشد. 4. یازده میاندندهای خارجی و یازده میاندندهای داخلی در هر طرف سینه. 5. اینجا بحثی را پیش میکشد که تستو به شرح آن پرداخته است و میگوید امتداد و عمل عضلات میاندندهای در قسمت عقب که مجاور ستون فقرات است با آنچه در جلو مجاور عظم قُص قرار گرفته فرق دارد و مخالف یکدیگر میباشند. 6. سر پهلوها یعنی سر دندهها آنجایی است که دنده بهSternume به وسیله غضروفها متصل میباشد. 7. 44 تا در طرف راست و 44 تا در طرف چپ. 1. کُتریزه میکردند.